سرد شده . بذار بخاری رو روشن کنم و کتری بذارم روش و یه چایی دم کنم.چایی دوباره دم که می خوری؟ اشک تو چشمای کاوه جمع شد و گفت:کاوه – بخدا از خودم شرم دارم بهزاد . ما زندگیمون اونطوری و تو زندگیت اینطوری ! کاش بهم اجازه می دادی مثل یه برادر کوچکتر ، کمکت کنم . کاشکی می اومدی خونه ما با هم زندگی می کردیم.اینهمه اتاق خالی تو اون خونه بی استفاده افتاده . پدر مادرم همیشه می گن دوستی با تو برای من بزرگترین افتخاره بهزاد . ازت خواهش می کنم دست از این لجبازی و یه دنده گی بردار.اولا که دشمن ت شرمسار باشه . دوما تو برادر بزرگ منی . سوما از پدر و مادرت تشکر کن . چهارما انشالله خدا اونقدر به پدرت بده که نتونه جمع کنه . پنجما دوستی تو هم برای من افتخاره . ششما اجازه بده غرورم جریحه دار نشه . هفتما....کاوه – ا .... گم شو . مرده شور تو رو با غرورت ببره ! همه رفیق دارن ما هم رفیق داریم ! تو که می گفتی باعث افتخارتم!کاوه – پاشو شام با هم بریم بیرون . پسر هپاتیت مرغی می گیری از بس تخم مرغ می خوری ها ! ببینم ، گاهی احساس نمی کنی که دلت می خواد تخم بذاری ؟ – با خنده گفتم : چرا چند وقتم هست که تا خروس می آد خودمو جمع و جور می کنم و رنگ به رنگ می شم!با خنده گفتم : چرا چند وقتم هست که تا خروس می آد خودمو جمع و جور می کنم و رنگ به رنگ می شم!کاوه – پاشو بریم دیگه . می خوام ببرمت یه رستوران شیک و درجه یک دو تا پرس تخم مرغ نیمرو بخوریم . آخه می گن خرهای همدون رو شش روز هفته سنگ بارشون می کنن جمعه ها که تعطیله آجر. -دیوانه آدم غذای خوب و سالم خونه رو ول می کنه می ره غذای مونده بیرون رو می خوره ؟ اینجا من صد جور اغذیه مطمئن دارم . نون سنگک . تافتون . لواش . باگت . از همه مهمتر نون بربری ! هر کدوم رو که دوست داری بگو با تخم مرغ بخوریم.کاوه – یارو اسمش منوچهر بارکش بود . رفقاش بهش گفتن بابا این چه اسمی یه تو داری برو عوضش کن . یه سالدوندگی کرد آخرش اسمش رو گذاشت بیژن بارکش ! حالا حکایت توئه . تخم مرغ همون تخم مرغه س فقط قیافه ش عوض می شه و نوع نون کنارش. -هیچی نگو که اگه همین فرزند مرغ یه خورده گرونتر بشه باید سفیده اش رو یه روز درست کنم زرده ش رو یه روز .! حالا کلی خوشبختم که جدایی بین زرده و سفیده اش نیفتاده! |
|
|