زندگی حالای منم شده یه بقچه . هر یه سال دو سالی جمعش می کنم و می زنم زیر بغلم و از این اتاق و تو این محل ، می کشم شون تو یه اتاق دیگه و تو یه محل دیگه.خدا رحمتشون کنه پدر و مادرم رو . نمی دونم بچه واسه چی می خواستن ؟ یادمه سالیان سال آرزوی پوشیدن یه شلوار جین رو داشتم . هر بار که به بابام می گفتم ، می گفت این شلوار میخی ها به درد تو نمی خوره ، مال بچه لات هاس!خدا بیامرز به شلوار جین می گفت شلوار میخی!بعد از مردن شون ، اولین شلواری که خریدم ، یه شلوار جین بود!تمام مدتی که داشتم شلوار رو می خریدم ، همه اش با خودم کلنجار می رفتم . همه ش فکر می کردم که وصیت پدرم رو زیر پا زیر پا گذاشتم.اصلا نمی دونم چرا این چیزا اومده تو فکرم ؟ شکر خدا که از تحصیل چیزی برام کم نذاشتن . خودمم با سعی و کوشش تونستم تو دانشگاه سراسری قبول بشم ، اونم رشته پزشکی.بلند شدم . حالا وقت زنجموره نبود.شکر خدا که سال آخرم و زندگی م هم یه جوری می گذره.یه اتاق دارم د یه غربیل....چرا باید حق پدر من دست یه عده آدم دیگه باشه و اونام حقش رو بخورن؟ چرا باید پدر من چون پول خرید یه شلوار جین رو نداره بگه شلوار میخی مال بچه لات هاس ؟ چرا هر وقت یه اسباب بازی خوب می دیدم و دلم می خواست ، مادرم باید بگه اینا مال بچه های درس نخون و تنبله!؟ این بهانه ها واسه چی بوده ؟ چرا ما نباید بلد باشیم که آناناس رو چه جوری می خورن ؟ انگار باز ناشکری کردم.شکر خدا که تا حلال لنگ نموندم . دانشگاه سراسری ! اونم رشته پزشکی چیز کمی نیست . – |
حالام که سال آخرم . توی این دنیا ، هم غیر از اسباب و اثاث خونه م ، یه رفیق خوب مثل کاوه دارم و کمی پول تو حساب سپرده بانک و یه قد بلند و یه صورت نسبتا خوب و یه هوش زیاد برای درس خوندن و یه اتاق که گاراژخونه بوده و حالا در اجاره منه.با این افکار ته دلم یه حال خوب یبهم دست داد و راه افتادم دنبال تهیه غذا.امروز طبق برنامه غذایی ، تخم مرغ داشتم و یه دونه سیب زمینی ! نون سنگک هم تا دلتون بخواد ! بعد از ناهار ، دسر رو که خوردم چشمام سنگین شد . سرم رو که روی بالش گذاشتم از حال رفتم . خوبیش این بود خواب برای مثل من آدمی ، مجانی یه.طرف های غروب بود که یکی زد به در خونه . از پنجره نگاه کردم . کاوه بود . بیرون برف شدیدی گرفته بود . |
در رو وا کردم.کاوه – سلام ، تو چرت بودی ؟-آره ، ناهارم رو که خوردم خوابم گرفت.کاوه – امروز برنامه غذاییت تخم مرغ با چی بود ؟-تخم مرغ خالی .هر روز که نمیشه صد تا چیز به برنامه غذایی اضافه کرد . یه روز به تخم مرغ اضافه می کنم می شه املت . یه روز پنیر می ریزم توش می شه پیتزا . یه روز سوسیس توش خرد می کنم می شه خوراک بندری . یه روز آرد می زنم می شه خاگینه . تنوع لازمه.دیروز سرفه م گرفت تا سرفه کردم صدای قد قد از گلوم در اومد.کاوه – اگه مرغ و خروس ها بفهمن تو تخم هاشونو خوردی ، می آن در خونه ت تحصن می کنن ! بابا نسل مرغ منقرض شد از بس تو تخم مرغ خوردی!.هر دو زدیم زیر خنده. |
|